English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6784 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to give somebody a lift U به کسی سواری دادن
to give somebody a ride U به کسی سواری دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to offer somebody a lift U به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
[Could I] give you a lift? [colloquial] U به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
Other Matches
driving U سواری
ride U سواری
rides U سواری
riding U سواری
Woman sitting on the man U کیر سواری
saddler U اسب سواری
trooper U اسب سواری
troopers U اسب سواری
motorcar U خودرو سواری
passenger car trailer U تریلرخودروی سواری
hacking jackets U کت اسب سواری
hackney U اسب سواری
saddle horse U اسب سواری
hacking jacket U کت اسب سواری
roadster U اسب سواری
top boot U چکمه سواری
amaxophobia U سواری هراسی
to take a ride U سواری کردن
jockeying U اسب سواری
to take a drive U سواری کردن
manege U اسب سواری
cycling U دوچرخه سواری
surf riding U موج سواری
equitation U هنراسب سواری
jumbles U سواری کردن
horsemanship U اسب سواری
jumbled U سواری کردن
jumble U سواری کردن
surfing U موج سواری
surfriding U موج سواری
roadsters U اسب سواری
surf U موج سواری
autos U ماشین سواری
auto U ماشین سواری
jumbling U سواری کردن
saddle U سواری کردن
passenger car U اتومبیل سواری
skim boarding U موج سواری
saddled U سواری کردن
saddles U سواری کردن
habit U لباس سواری زنانه
equestrian U مربوط به اسب سواری
habits U لباس سواری زنانه
hacking U اسب سواری تفریحی
drive U سواری کردن کوبیدن
drives U رانش سواری دوندگی
nags U اسب کوچک سواری
drives U سواری کردن کوبیدن
manege U اموزشگاه اسب سواری
surfboard U تخته موج سواری
to ride a bicycle U دوچرخه سواری کردن
to go by bicycle U دوچرخه سواری کردن
velodrome U پیست دوچرخه سواری
trooper U اسب سواری نظامی
outride U در سواری پیش افتادن از
joo choo seogi U ایستادن اسب سواری
jodhpur U شلوار چسبان سواری
surfboards U تخته موج سواری
drive U رانش سواری دوندگی
riding habits U جامه سواری زنانه
bicycles U دوچرخه سواری کردن
surfmanship U مهارت در موج سواری
nagged U اسب کوچک سواری
nag U اسب کوچک سواری
to learn to ride U سواری یاد گرفتن
motor road U جاده موتور سواری
bicycle U دوچرخه سواری کردن
bicycle path U مسیر دوچرخه سواری
harness horse U اسب سواری یا بارکش
cavalcade U سواری گردش سواره
sailable U قابل سواری دردریا
riding habit U جامه سواری زنانه
cavalcades U سواری گردش سواره
troopers U اسب سواری نظامی
barged U تخته بزرگ موج سواری
equitation U هنر سواری و مهار اسب
charreada U سواری مکزیکی اسب وحشی
body surf U موج سواری بدون تخته
stage race U مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
barges U تخته بزرگ موج سواری
malibu U تخته فایبرگلاس موج سواری
to hitch a lift [ride] from somebody U سواری شدن [در خودروی کسی]
ride [American E] U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
to get a lift from somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
lift U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
to get a lift with somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a ride with somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
freestyle U موج سواری بامانور ازاد
barge U تخته بزرگ موج سواری
ap joo choom U ایستادن اسب سواری بجلو
eventing U انواع مسابقه اسب سواری
windsurfer U تخته موج سواری با بادبان
windsurfers U تخته موج سواری با بادبان
rodeos U مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
rodeo U مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
windsurfing U موج سواری با تخته و بادبان
wake surfing U موج سواری بدنبال قایق
to stand treat U هزینه مهمانی یا سواری رادادن
stick U تخته موج سواری شلاق
hotdogging board U تخته کوتاه موج سواری
australian pursuit U مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
saddle bronc riding U سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
surf off U دور نهایی مسابقه موج سواری
to bike U دوچرخه سواری کردن [اصطلاح روزمره]
noses U دماغه جلویی تخته موج سواری
haute ecole U تمرین اسب سواری از روی مانع
nose U دماغه جلویی تخته موج سواری
bodysurfing U موج سواری روی سینه وشکم
junk surf U امواج نامناسب برای موج سواری
tubing U ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
caroche U نوعی کالسکه یادرشکه درشکه سواری کردن
catch a rail U برخورد تخته موج سواری باموج و سرنگونی
to ride one's horse to death U اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
banking track U انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
slides U سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
italian pursuit U مسابقه تعقیبی تیمی دوچرخه سواری از 2 تا 5 نفر
this ground rides soft U این زمین برای سواری نرم است
hang ten U سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
to tilt at the ring U سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
slide U سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
tourist trophy U مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
point race U مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
floater U پاس ارام هوایی تخته بزرگ موج سواری
kermesse U مسابقه دوچرخه سواری 3 تا5 مایل در شهر و خارج
stall U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
stalling U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
madison U مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
blown out U رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
pursuits U مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
cheat U سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
cheated U سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
pursuit U مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
bareback riding U سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
cheats U سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
serpentine U سواری در طول مانژ با یک رشته پیچ و خمهادر سمت مخالف
gun U تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
big gun U سرسخت در کسب امتیاز تخته سنگین و بزرگ موج سواری
skim board U تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
guns U تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
tilt U شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilts U شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilted U شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
scooters U روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
scooter U روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
miss and out U مسابقه دوچرخه سواری بین 3 نفر یا بیشتر که نفر اخرحذف میشود
banked track U پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
goofy foot U موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
dude ranch U گله داری واسب سواری وحشم داری
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
horsy U معتاد به اسب سواری یا اسب دوانی
shoot the curl U موج سواری در حفره موج
shoot the tube U موج سواری در حفره موج
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
formation U سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
televising U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expands U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televises U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expand U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televise U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
adjudged U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudging U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
developments U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
shifting U حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
bell lap U زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
advances U ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
indemnify U غرامت دادن به تامین مالی دادن به
square away U سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
greaten U درشت نشان دادن اهمیت دادن
organization U سازمان دادن ارایش دادن موضع
Recent search history Forum search
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1to take a spell at whell
1Poked back
4express, overexpression
2and had to spend a good hour tidying it up!!
2and had to spend a good hour tidying it up!!
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com